۱۳۹۲ تیر ۱۳, پنجشنبه

تحریر قاعده است یا استثنا؟


1.     بعد از اعتراضات مردمیی که از تونس آغاز شد و به دنبال آن بخشی از مردم مصر به نشانه­ی اعتراض به حکومت «مبارک» به خیابانها سرازیر شدند، قسمت عمده­ای از آنها در میدان تحریر متمرکز گشتند، چندین شب و روز را در آنجا سپری کردند و آن قدر بر خواسته­های خود پای فشردند تا بالاخره مبارک از قدرت کناره گرفت و بلافاصله مردم مصر امیدوارانه جشن پیروزی برگزار کردند. در این مرحله آنچه بیش از هر چیز دیگر مشخص و آشکار بود و در به انجام رسیدن انقلاب مؤثر بود عبارت بودند از: انگیزه­ی قوی مردم برای ایجاد تغییر، نقش شبکه­های اجتماعی مجازی در سازماندهی به اعتراضات مردمی، حضور چشمگیر جوانان، نیروهای مذهبی اخوان و سلفی در میدان تحریر و اجرای مناسک مذهبی در آنجا، همراهی نیروهای سکولار با گروههای مذهبی، بی­طرفی و پرهیز از خشونت ارتش، ویژگی­های شخصیتی مبارک (نرم­خویی، دلرحمی، اعتماد به نفس و تعهد ملی) و ... . اعتراض بخشی از مردم مصر و حضور شبانه­روزی در میدان تحریر به تدریج رنگ و بوی حماسه به خود گرفت به گونه­ای که تا حد زیادی افتخار «بهار عربی» به نام مردم و انقلابیون مصر ثبت شد.   
2.     بعد از انتخابات ریاست جمهوری برای باری دیگر، بخشی از مردم مصر در میدان تحریر گرد هم آمدند و این بار آنها نه تنها خواستار تغییر رئیس حکومت نبودند بلکه به دنبال آن بودند که هر چه زودتر نتیجه­ی انتخابات مشخص شود و کاندیدای مورد نظرشان به عنوان رئیس جمهور پیروز و رئیس حکومت به مردم معرفی شود. میدان تحریر اما این بار میزبان تمامی انقلابیون نبود و فقط کسانی خود را به میدان تحریر رساندند و مجدداً در آنجا اتراق کردند که وابسته به گروههای مذهبی بودند. این حضور آنقدر طول کشید تا نتیجه­ی انتخابات به نفع آنها رقم خورد و بار دیگر پافشاری در میدان تحریر منجر به برپایی جشن پیروزی شد. با این تفاوت که تعداد کسانی که این مرتبه احساس پیروزی داشتند و در جشن تعیین رئیس حکومت سهیم بودند بسیار کمتر از بار قبلی بود و شاید اولین جرقه­ی پشیمانی از انقلاب در ذهن بسیاری در این روز زده شد. اصولاً یکی از ویژگی­های انقلاب، پشیمانی زودرس بسیاری از انقلابیون در روزهای اول پیروزی و به هنگام کاهش هیجانات جمعی و تلاش برای قبضه­ی تام و تمام قدرت از سوی گروههای مختلف است. اگر در تحریر اول «مبارک» توسط معترضین از سریر قدرت به زیر کشیده شد اما در مقابل در تحریر دوم، معترضین، «مرسی» را بر کرسی قدرت نشاندند و بدین ترتیب اولین رئیس جمهور اسلام­گرا در حالی که رأی قاطعی را در انتخابات کسب نکرده و تجربه­ی زیادی در زمینه­ی حکومت­داری نداشت به مدد حضور شبانه­روزی طرفدارانش در میدان تحریر، زمام امور را در دست گرفت.
3.     تحریر سوم و تجمع معترضین به گونه­ای دیگر رقم می­خورد. بار دیگر سخن اصلی معترضین در تحریر، «تمرد» و به زیر کشیدن رئیس جمهور است، رئیس جمهوری که در بارهای گذشته از حمایت این میدان برخوردار بود و به یاری آن بر سریر قدرت تکیه زد. اگر «مبارک» سی سال در رأس قدرت بود و بدون انتخابات قدرت را قبضه کرده بود، «مرسی» در انتخاباتی که حداقل­هایی از معیارهای دموکراسی را داشت، مشارکت کرده و قدرت را در دست گرفته بود. وی که مورد حمایت گروههای اسلام­گرا و اخوان بود و سالها سرکوب، دوری از قدرت و مبارزه برای کسب آن را در کارنامه­ی خود دارند تلاش داشتند در فرصت به دست آمده همگام با ترکیه و برخی دیگر از کشورهای عربی، تجربه­ای متفاوت با بنیادگرایی دینی، موافق و نسبتاً سازگار با غرب و دموکراسی از اسلام را ارائه نمایند.
4.     اشتباه ایشان اما از آنجا رقم خورد که همچون گروههای اسلامگرای ترکیه در حوزه­ی عمومی صبر پیشه نکردند و از مسیر انتخاباتی نسبتاً دموکراتیک، قدرت را به دست نیاوردند. همه به یاد دارند هواداران مرسی قبل از آنکه نتیجه­ی انتخابات از سوی مراجع ذی­صلاح اعلام شود و پس از آن موضع خود را اعلام نمایند، بی­صبرانه، راه میدان تحریر را در پیش گرفتند و حضور اعتراضی در آنجا را به یک قاعده تبدیل کردند و در نهایت از این طریق به اهداف خود نایل آمدند. اگر طرفداران مرسی در آن زمان به قواعد بازی انتخاباتی پایبند می­بودند اکنون معترضان به ایشان نیز بدون آنکه به میدان تحریر توسل جویند صبورانه تا انتخابات بعدی به انتظار می­نشستند و سرنوشت حکومت و قدرت از طریق صندوق­های رأی مشخص می­گشت. نکته­ی دیگری نیز ممکن است از پیامدهای تحولات اخیر مصر باشد و آن تجدید نظر در نقش و جایگاه ارتش در ساختار سیاسی این کشور است. تمامی ناظران سیاسی بر این باورند که ارتش در مصر بر خلاف بسیاری از کشورهای دیگر استبدادی، مورد اعتماد مردم است و در اعتراض­های سال­های اخیر نیز این امر اثبات گشته است. اکنون که ارتش مصر، رئیس جمهور را خلع و قانون اساسی را منحل کرده است هر جریان سیاسی دیگری که در آینده به قدرت برسد همواره نگران دخالت ارتش در امور مربوط به خود خواهد بود و ممکن است به تدریج تمهیداتی اندیشیده شود تا جایگاه ارتش و نیروهای نظامی دگرگون شود. علاوه بر این، ارتش با دخالت در دولت و امور سیاسی یا در واقع کودتایی که انجام داد به نوعی اعتماد بخش مهمی از جامعه­ی مصری را از خود سلب کرد و قطعاً دیگر آن جایگاه قبلی را در میان مردم نخواهد داشت و بدین ترتیب بر خلاف تصور قبلی، در روند گسترش دموکراسی در منطقه نقش مثبتی را ایفا نمی­کند.     

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
آقای توکلی از شما حد اقل انتظاری که می رودبا توجه به تخصصتان و مطالعات گسترده در زمینه ی جامعه شناسی و شناختی که از تفکرات مختلف و مخصوصا حرکتهای دینی در سطح جهان داریداین است لااقل واژه ای به اسم انصاف را کم رنگ که نه بی رنگ نفرمایید .این جانب ضمن احترام به همه ی دیدگاهها توجه حضرتتان را به نکاتی در خصوص نوشتارتان جلب می نمایم .
1 - شما فرموده اید :میدان تحریر اما این بار میزبان تمامی انقلابیون نبود و فقط کسانی خود را به میدان تحریر رساندند و مجدداً در آنجا اتراق کردند که وابسته به گروههای مذهبی بودند.
دقت بفرمایید وقتی میزان آرای رئیس جمهور منتخب اعلام شد5/51 درصد بود.مطابق ادعای شما نصف به علاوه ی یک و نیم رای دهندگان به رئیس جمهور وابسته به گروههای مذهبی بودند پس ساز و کار دموکراسی حکم می کند که حق با آنان باشد.
2 - باز فرموده اید :این حضور آنقدر طول کشید تا نتیجه­ی انتخابات به نفع آنها رقم خورد و بار دیگر پافشاری در میدان تحریر منجر به برپایی جشن پیروزی شد.مگر مجریان و ناظران انتخابات همین گروههای مذهبی بودند که به دروغ آرا را تغییر یا مصلحت اندیشی کنند؟
3 - ایضافرمایش کرده اید :اصولاً یکی از ویژگی­های انقلاب، پشیمانی زودرس بسیاری از انقلابیون در روزهای اول پیروزی و به هنگام کاهش هیجانات جمعی و تلاش برای قبضه­ی تام و تمام قدرت از سوی گروههای مختلف است.عرض می کنم که یکی از ویژگی های انقلاب فرار یا محاکمه و مجازات همه ی مدیران ارشد نظام پیشین و یا لااقل خانه نشین کردن آنهاست در حالیکه در مصر تمام مدیران ارشد پیشین به استثنای مبارک و پسرانش و تعدادی انگشت شمار همه در مسند قدرت ماندند و اتفاقا نزدیکان دیکتاتور پیشین خود را صاحب انقلاب می دانستند،برای نمونه حمدین صباحی نخست وزیر منصوب دیکتاتور کاندیدای مطرح انتخابات ریاست جمهوری بود و خود را از همه انقلابی تر می دانست پس تا این مرحله نشانی از قبضه ی قدرت توسط گروههای مذهبی دیده نمی شود.
3 - فرموده اید :در تحریر دوم، معترضین، «مرسی» را بر کرسی قدرت نشاندند و بدین ترتیب اولین رئیس جمهور اسلام­گرا در حالی که رأی قاطعی را در انتخابات کسب نکرده و تجربه­ی زیادی در زمینه­ی حکومت­داری نداشت به مدد حضور شبانه­روزی طرفدارانش در میدان تحریر، زمام امور را در دست گرفت.به حضورتان عارضم که معترضین در تحریر دوم اتفاقا نگران مصادره ی آرایشان بودند چرا با گذشت یک هفته از انتخابات نتایج اعلام نمی شددر حالیکه معترضان ومردم نگران از مصادره ی آرای ریخته شده به صندوق ها نه زوری و نه اسلحه ای و نه ابزار قدرتی در دست داشتند واما قواعد بازی در زمین دموکراسی ایجاب می کند رای اکثریت چه مطلق چه نسبی محترم شمرده شود وبه منتخب ملت فرصت کار و عملی کردن وعده ها داده شود .در ادامه به بی تجربه بودن رئیس جمهور منتخب ایراد گرفته اید و از همین منظر به مصادره ی قدرت متهمش نموده اید سئوال از شما این است درکجای دنیا روسای جمهوری که برای بار اول انتخاب می شوند تجربه ی ریاست جمهوری دارند؟ و نشانه های مصادره ی قدرت از جانب رئیس جمهور مرسی کدام است ؟ گارد ریاست جمهوری که باید در اختیار رئیس جمهور باشد در اختیارش نبود- وزیر دفاعش ژنرال سیسی بود که بر علیه او کودتا کرد - وزارت کشور در اختیارش نبود - وبسیاری موارد دیگر که به جهت خودداری از اطاله ی مقال به همین سه مورد اکتفا می شود
4 - خلاصه ی کلام؛ قدرت شیرین است و اگر با ثروت درآمیزد توسل به فریب و راههای غیر متعارف برای پس گرفتن و حفظش در نزد اربابانش توجیه پذیر است
حتی به قیمت ریختن خون انسان های بی گناه